معرفی وبلاگ
-وقتي كه بچه بودم هر شب دعا ميكردم كه خدا يك دوچرخه به من بدهد. بعد فهميدم كه اينطوري فايده ندارد. پس يك دوچرخه دزديدم و دعا كردم كه خدا مرا ببخشد. -هی با خود فکر می کنم ، چگونه است که ما ، در این سر دنیا ، عرق می ریزیم و وضع مان این است و آنها ، در آن سر دنیا ، عرق می خورند و وضع شان آن است! ... نمی دانم ، مشکل در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن. دکتر شریعتی
صفحه ها
دسته
Mahdi_witsful

آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 163567
تعداد نوشته ها : 209
تعداد نظرات : 255
Rss
طراح قالب
GraphistThem226

مردها زن ها را دوست دارند چون:

*چون همیشه احساس می‌کنند جوانند، حتی وقتی پیر می‌شوند.

*چون هر وقت کودکی را می‌بینند لبخند می‌زنند.

*چون وقتی مسیر مستقیمی ‌را طی میکنند همیشه مستقیما" روبرو را نگاه می‌کنند و هرگز به طرف ما مردان که با لبخند راه را برایشان باز کرده ایم برنمی‌گردند تا تشکر کنند.

*چون در همسرداری به گونه ای رفتار می‌کنند که ذهن هیچ غریبه ای به آن راه ندارد

*چون همه ی توان خود را برای داشتن خانه ای زیبا و تمیز بکار می‌گیرند و هرگز برای کاری که انجام می‌دهند توقع تشکر ندارند.

*چون هر آنچه که در زندگی خصوصی افراد مشهور اتفاق می‌افتد را جدی می‌گیرند.

*چون سراغ مسائل غیر اخلاقی نمی‌روند.

*چون نسبت به زجری که برای زیباتر شدن تحمل می‌کنند شکایتی نمی‌کنند. حتی هنگام استفاده از وسایل خطرناک در سالن‌های ورزشی

*چون آنها ترجیح می‌دهند سالاد بخورند.

*چون فقط عاشق پیش غذاها ی متنوع و رنگارنگ و آرایش ملایم و زیبا هستند در حالیکه ما عاشق نوشیدنی‌های مخرب هستیم.

*چون آنها با همان دقت و ظرافتی که میکل آنژ تابلوی Sistine Chapel را کشیده است، به زیبا ساختن خود دقت میکنند.

*چون برای حل مشکلات، روش های خاص خودشان را دارند؛ روش هایی که ما هرگز درک نمی‌کنیم و همین ما را دیوانه می‌کند.

*چون دقیقا" وقتی دیگر خیلی دوستمان ندارند، با ترحم به ما می‌گویند: " دوستت دارم" ؛ تا ما متوجه بی علاقگی آنها نشویم.

*چون وقتی می‌خواهند در مورد ظاهرشان چیزی بپرسند ترجیح می‌دهند این سوال را از خانمی بپرسند و خلاصه با این مدل سوالات ما را عذاب نمی‌دهند.

*چون گاهی از چیزهایی شکایت می‌کنند که ما هم آن را احساس می‌کنیم مثل سرما یا دردهای رماتیسمی، به این ترتیب ما می‌فهمیم که آنها هم مثل ما آدم هستند!

*چون داستان‌های عاشقانه می‌نویسند.

*چون ساعتها وقت خود را با فکر کردن در مورد اینکه چگو نه می‌توانند با دیگران سر صحبت را باز کنند، تلف نمی‌کنند .

*چون در حالیکه ارتش ما به کشورهای دیگر حمله می‌کند، آنها هم محکم و بی منطق می‌جنگند و سعی می‌کنند همه ی سوسکهای دنیا را تا آخرین دانه نابود کنند.

*چون وقتی به آهنگ Rolling Stones با صدای Angie گوش می‌دهند، چشمهایشان از حدقه بیرون می‌زند.

*چون آنها می‌توانند مثل مردها بلوز و شلوار بپوشند و سر کار بروند، درحالیکه مردها هرگز جرئت نمی‌کنند دامن بپوشند و بروند سر کار.

*چون همیشه می‌توانند یک ایراد بزرگ از زنی که ما گفته ایم زیبا است بگیرند و به ما بقبولانند که بی سلیقه هستیم و اشتباه می‌کنیم.

*چون ما از آنها متولد شده‌ایم و به سوی آنها نیز باز می‌گردیم..

*و پائولو می‌گوید: ما عاشق آنها هستیم چون زن هستند.....به همین سادگی.

و یکی دیگر از نظرات خواننده‌های ما که بسیار زیبا گفته است :
زندگی و افکار ما همیشه حول محور آنها می‌چرخد، تفکر و روح لطیف آنها، ما را با قدرت به دنیایی دیگر می‌کشاند که ما هرگز به آن راه نداریم. خنده‌ی آنها و دیدن اشک شادی یا غم آنها، روح ما را نوازش می‌کند. زن‌ها، از نظر مردها اعجاب انگیز ترین موجودات خلقت هستند و همیشه هم خواهند بود

دسته ها : طنز
يکشنبه 1388/9/1 18:45

 چگونگی شکار فیل توسط افراد مختلف

ریاضی دان ها :
ریاضی دان ها به آفریقا می روند، هر موجودی که فیل نیست را کنار می گذارند و سپس یکی از آنهایی که باقی مانده است را می گیرند. البته ریاضی دان های باتجربه، ابتدا سعی می کنند تا ثابت کنند حداقل یک فیل در آفریقا وجود دارد، آنگاه به آنجا می روند.
استادان ریاضی، ابتدا ثابت می کنند که حداقل یک فیل در آفریقا وجود دارد و سپس پیدا کردن و شکار آن را به عنوان تمرین برای دانشجویان باقی می گذارند.

 

 

کامپیوتردان ها:
دانشمندان علوم کامپیوتر، شکار فیل را از طریق اجرای الگوریتم زیر انجام می دهند:
1)
برو به آفریقا.
 2)
از دماغه رود نیل(جنوبی ترین نقطه آفریقا) شروع کن.
 3)
سمت شمال حرکت کن و هر منطقه را از غرب به شرق بپیما.
4)
در هر گذر،
الف- هر حیوانی را که می بینی شکار کن.
ب- آن را با فیل مقایسه کن.
پ- اگر با هم برابر بودند کار تمام است، وگرنه به مرحله 3 برو.
برنامه نویسان باتجربه، ابتدا یک فیل را در قاهره(شمال آفریقا) قرار می دهند تا مطمئن شوند که الگوریتم فوق خاتمه می یابد.

مهندسان:
مهندسان به آفریقا می روند و به طور تصادفی حیوانات خاکستری رنگ را می گیرند و این کار را آنقدر ادامه می دهند تا یکی از حیواناتی که گرفته اند وزنش به اضافه یا منهای 15 درصد وزن یک فیلی که از قبل شناخته شده است، باشد.

اقتصاد دان ها:
اقتصاد دان ها فیل را شکار نمی کنند، بلکه اعتقاد دارند که اگر به فیل ها به قدر کافی پرداخت شود، خودشان، خودشان را شکار می کنند.

آمار دان ها:
آمار دان ها اولین حیوانی که آن را N بار ببینند شکار می کنند و اسم آن را فیل می گذارند.

مشاوران:
مشاوران، فیل شکار نمی کنند و اکثر آنها هرگز هیچ حیوانی شکار نکرده اند، اما برای مشاوره به صورت ساعتی به استخدام شکارچیان درمی آیند.
مشاوران تحقیق در عملیات(Operation Research) علاوه براین می توانند ارتباط بین اندازه کلاه شکار و رنگ گلوله را با کارایی راهبردهای(استراتژیهای) شکار فیل بسنجند، البته به شرط آنکه کس دیگری برای آنها فیل را تعریف بکند.

سیاست مداران:
سیاست مداران فیل را شکار نمی کنند ولی فیل هایی که شما گرفته اید را بین مردمی که به آنها رای بدهند تقسیم ی کنند.

مدیران ارشد:
مدیران ارشد، سیاست کلی شکار فیل را بر اساس این فرض که فیل ها همانند موش ها ولی با صدایی بلندتر هستند، طرح ریزی می کنند.

وکلای حقوق:
وکلا فیل شکار نمی کنند ولی دور گله فیل ها می گردند و در مورد اینکه هر کدام از فضولاتی که روی زمین ریخته، متعلق به کدام فیل است بحث می کنند. البته اگر کسی آنها را استخدام کند می توانند بر اساس شکل و رنگ یکی از همان فضولات ثابت کنند که کل گله به موکلشان تعلق دارد.

فروشنده ها:
فروشنده ها فیل شکار نمی کنند، در عوض وقتشان را صرف فروش فیل هایی که هنوز شکار نشده اند می کنند و به مشتریان می گویند که فیل ها، دو روز قبل از شروع فصل آماده حمل خواهند بود.
فروشندگان نرم افزار، اولین حیوانی که شکار کردند را در اختیار مشتری قرار می دهند و صورتحسابی برای فیل به مشتری تسلیم می کنند.
فروشندگان سخت افزار، خرگوش می گیرند، آن را به رنگ خاکستری می کنند و سپس به عنوان فیل رومیزی Desktop Elephant به مشتری می فروشند.

معاونین بخش مهندسی، تحقیق و توسعه :
معاونین بخش مهندسی، تحقیق و توسعه خیلی سعی می کنند که فیل شکار کنند ولی کارمندانشان به آنها اطمینان می دهند که تمام فیل های موجود قبلاً شکار شده اند.

مامورین کنترل کیفیت:
مامورین کنترل کیفیت به فیل کاری ندارند بلکه به دنبال اشتباهات سایر شکارچیان می گردند.

دسته ها : طنز
چهارشنبه 1388/8/27 16:10
جلسه خواستگاری بعد از نیمساعت سکوت(قابل توجه خیلی‌ها)
مادر داماد : ببخشین ، کبریت دارین؟
خانواده عروس : کبریت ؟! کبریت برای چی!؟
...مادر داماد : والا پسرم می خواست سیگاربکشه
خانواده عروس : پس داماد سیگاریه....!؟
..مادر داماد : سیگاری که نه.. والا مشروب خورده ، بعد از مشروب سیگار می چسبه
خانواده عروس : پس الکلی همهست..!؟
مادر داماد : الکلی که نه... والا قمار بازی کرده و باخته ! ما هم مشروبدادیم بهش که یادش بره
خانواده عروس : پس قمارم بازی می کنه...!؟
...مادرداماد : آره... دوستاش توی زندان بهش یاد دادن
خانواده عروس : پس زندانمبوده...!؟
...مادر داماد : زندان که نه... والا معتاد بوده ، گرفتنش یه کمیبازداشتش کردن
خانواده عروس : پس معتادم بوده...!؟
...مادر داماد : آره... معتاد بود ، بعد زنش لوش داد
خانواده عروس : زنش !!!؟؟؟نتیجه اخلاقی : همیشه موقع خواستگاری رفتن کبریت همراهتون داشته باشین!
دسته ها : طنز
چهارشنبه 1388/7/29 15:50
شکارچی اول: هندوستان که بودی شکار ببر هم رفتی؟
شکارچی دوم: البته، روزی برای شکار ببر به جنگل رفتم.
شکارچی اول: شانس هم آوردی؟
شکارچی دوم: بله، با ببری روبرو نشدم!
حیف نون خواب می بینه ماکارونی می خوره. صبح که بیدار می شه می بینه کش شلوارش نیست!

روزی افسر پلیس راهنمایی، دید که یک خودرو چراغ قرمزها رو رد می کنه و اصلاً عین خیالش هم نیست
که خلاف می کنه. خودرو رو متوقف کرد و از راننده پرسید: «چراپشت چراغ قرمز توقف نمی
کنی؟» راننده در حالی که کاغذی رو که در دست داشت نشون می داد گفت: «جناب سروان تقصیر
من نیست. روی این آدرس نوشته شده: چراغ اول را رد می کنی، چراغ دوم را هم رد می کنی و
بعداز چراغ سوم می پیچی دست راست!»

معلم: چرا در نوشتن انشا از پدرت کمک نمی گیری؟
دانش آموز: آخه اون از دست شما دلخوره! چون شما هفته ی قبل به انشای اون نمره بدی دادید!
یه خره باحسرت به اسب نگاه می کنه، می گه اى کاش تحصیلاتم رو ادامه می دادم!
فرستنده جوک: لیلا
معلم: چرا انشایی که درباره ی گربه نوشتی مثل انشای برادرته؟!
رضا: آقا اجازه چون ما یک گربه بیشتر توی خونمون نداریم!!
یه روز چرچیل داشته از یه کوچه باریکی که فقط امکان عبور یه نفر رو داشته رد می شده،ه از روبرو یکی
از رقبای سیاسی زخم خورده اش می رسه… بعد از اینکه کمی تو چشم هم نگاه می کنن… رقیبه می گه
من هیچ وقت خودم رو کج نمی کنم تا یه آدم احمق از کنار من عبور کنه… چرچیل در حالیکه خودش رو
کج می کرده… می گه ولی من این کار رو می کنم!
اولی: آقای دکتر، من فکر می کنم عینک لازم دارم.
دومی: بله حتما! چون این جا مغازه ساندویچ فروشی است!
روزی معلمی به شاگرد خود گفت: از روی درس 10 بار بنویس!
روز بعد شاگرد از روی درس شش بار نوشت. معلم به او گفت چرا از روی درس شش بار نوشتی؟!
شاگرد گفت: بدبختی اینجاست که ریاضی مان هم ضعیف است!!!
تو شهر حیف نون اینا (!) کراوات مد شده... تا الان 50 نفر تلفات داشته!
به حیف نون می گن چرا درس می خونی؟ می گه درس می خونم تا دکتر بشم، مطب یزنم، پول دربیارم، برم
نیسان بخرم، باهاش کار کنم!
می خواستن حیف نون رو اعدام کنن، ازش می پرسن: آخرین حرفت رو بزن.
می گه: لعنت بر پدر و مادر اون کسی که بزنه زیر چهار پایه!
از حف نون می پرسن تحصیلاتت چیه؟ می گه PHD. می گن یعنی چی؟ می گه یعنی:
Passed Highschool with Difficulties
خانم اولی: من خیلی از پیری می ترسم.
خانم دومی: آخه چرا؟
خانم اولی: چون آدم همه چیزهای خوبی که داره از دست می ده، مثل زیبایی، ...
خانم دومی: ولی من اصلاً نگران پیری ام نیستم.
خانم اولی: خوب معلومه، چون تو چیزی نداری که از دست بدی!!!

یه روز یه هزار پا از درخت میافته پایین.
می گه: آخ پام پام پام پام پام...!
معلم: حمید بگو ببینم آفریقا کجاست؟
حمید با گریه: آقا! چرا هر چی گم می شه از من سراغشو می گیرید؟
پیر زنه به پیر مرده میگه: عزیزم! توی نودمین سالگرد ازدواجمون چی می خوای؟
پیر مرد میگه یک لحظه سکوت!
اولی: مدل جدید پیکان ضربه ی بزرگی بر پیکر صنایع خودرو سازی ژاپن وارد کرد.
دومی: چطور؟
اولی: با دیدن این مدل جدید، تمام صاحبان و مهندسان اتوموبیل سازی ژاپن از خنده مردند!!!
حیف نون می ره یه طوطی می خره، روز بعد می ره مغازه به مغازه دار می گه: این طوطیه حرف نمی
زنه!
مغازه داره می گه: توی قفسش آینه هست؟ چون طوطیها عاشق آینه هستن، خودشونو توش می بینن
شروع می کنن به حرف زدن.
حیف نون یه آینه می خره و می ره.
روز بعد حیف نون میاد توی مغازه میگه: هنوز طوطیه حرف نمی زنه.
مغازه داره میگه: توی قفسش تاب داره؟ چون طوطیها عاشق تاب هستند.
حیف نون یک تاب می خره و می ره.
روز بعد حیف نون میاد توی مغازه ناراحت و غم زده می گه: طوطیه مرد.
صاحب مغازه می گه: یعنی اون حتی یک کلمه هم حرف نزد؟
حیف نون می گه: چرا، درست قبل از مردنش با صدای ضعیفی گفت: توی اون مغازه غذای طوطی
نمی فروختند!؟
مادر محترم! شصت پا وسیله ای است شخصی، که اختیارش رو دارم! لطفاً هرگاه سعی در خوردن
شصت پای شما نمودم، گیر بدهید! (پای درد دل نوزاد)
این جوک رو خودم ترجمه کردم:
مرد پیری به یک جادوگر مراجعه می کنه و ازش می خواد تا طلسمی رو که 40 سال با پیرمرد بوده از بین
ببره. جادوگر می گه: ممکنه بتونم این کار رو انجام بدم، ولی قبلش باید بدونم دقیقا با چه کلماتی این
طلسم ایجاد شده.
پیرمرد می گه: "بدین وسیله شما رو رسما زن و شوهر اعلام می کنم."
(جمله ای که کشیش موقع عقد مسیحیان بیان می کنه.)
دسته ها : طنز
چهارشنبه 1388/7/29 14:58
a!!غضنفر ادعای پیغمبری میکنه , میگن خب کتابت کو ؟ میگه حالا فعلاً جزوه بنویسین! !

 غضنفر آشغال میره تو چشمش , سر ساعت 9 میشینه دم در!
غضنفرمیخواسته گردو بشکنه , گردو رو میزار زیر پاش با آجر میزنه تو سرش!
!!!غضنفر میخوره به دیوار میگه ببخشین
 میخواستن برن تو کسب و کار! ۵ نفری یک تاکسی میگیرن باهاش کار میکنن روزه بعد ورشکسته میکنن!


یه روز غضنفر یه پلیس میکشه بعد زنگ میزنه ۱۱۰ میگه حالا شدین ۱۰۹ تا!



اغضنفر میخواسته بنویسه یازده، یه 1 می نویسه یه تشدید میزاره روش!



اگر ادیسون برق را اختراع نمی کرد، چی می شد؟ خوب یکی دیگه اختراع می کرد!
غضنفر یه دکمه پیدا میکنه میبره پیش خیاط، میگه آقا میخوام برای این دکمه یک کت بدوزید!!


بابای غضنفرکه خسیس بوده سی سال قبل از یک فروشگاه کفش خریده بود، دوباره وارد همان مغازه میشه و میگه: ما باز اومدیم!!.

غضنفر یه نفر رو تو خیابون دید و پرسید: شما علی پسر ممدآقا پاسبان نیستی که توی ابهر سر کوچه چراغی مأمور بود؟ پسر گفت: چرا! غضنفر گفت: ببخشید! عوضی گرفتم

  زنگه در خونتونم ! هر کی تو رو بخواد اول باید منو بزنه !!!
  
  نگو بار گران بودیمو رفتیم. نگو نامهربون بودیمو رفتیم. آخه اینها دلیل محکمی نیست. بگو با دیگران بودیم و رفتیم

  چشمهای تو مثل دریاست... اجازه میدی جورابامو توش بشورم؟ 

  عاشقت گشتم تو گفتی عاشقان دیوانه اند
  عاقبت عاشق شدی دیدی که خود دیوانه ای

  غضنفر داشته میرفته میبینه گوشه ی خیابون یه روباه مرده , میگه شانس اوردم وگرنه گولم میزد

غضنفرمیخواسته آب بخوره آب نبوده تیمم می کنه !
غضنفردفتر خاطراتش پر میشه میندازش دور!

تو گاوی،خری،اسبی،الاغی،مرغی،................................................. واسه فروش سراغ نداری!!!!!!!!
  وی دنیا عاشقا چه بی کسن عاشقا عاقبتش خار و خسن
اینارو گفتم برات تا بدونی عاشقی خیلی خطرناکه حسن...
  غضنفر به زنش میگه:بیا مهریتو بذار اجرا با پولش خونه بخریم!


  یه روز یه خیار با یه خیارشور راه می رفته به خیاره میگن این کیه :میگه خواهرمه ترشیده

  به عضنفر میگن از قفل فرمونت راضی هستی میگه آره فقط سر پیچ اذیت می کنه!

غضنفر دوتا دزد می‌گیره، زنگ می‌زنه به 220!


  اگرزندگی جدیدی می خواهید باما تماس بگیرید..............................سازمان بازیافت زباله!!!!!!!
سبزترین سبزها تقدیم توباد...............سازمان پخش علوفه دام!!!!!!!
دسته ها : طنز
سه شنبه 1388/7/28 20:48
X